چای را در سماور ذغالی دم میکنم ،قالیچه را در ایوان پهن میکنم چ میخوانم:زندگی چیزی نیست که سر طاقچه عادت از یاد من و تو برود...
شمعدانی ها دلبری میکنند و بزرگ تر میشوند.نور مینوشند و برگ های سبزشان که انگار باغی مخفی در دلشان وجود داردهر روز سبز تر میشود.پرده ها را میکشم، عشق میتابد؛گرم گرم...پرده نفس میکشد.میووو... گربه ی کوچک تازه به دنیا آمده ای داده است و به بدنش پیچ و تاب میدهد...آقاجان می آید...مهربان. محکم. خورشید درمقابل گرمای محبتش کم میآورد و کوه از دست های میلرزد و عرق شرم می ریزد.... این جا عشق موج میزند...پیچیک ها عاشقند...درخت ها و حتی دسته پرندگان مهاجری که به دور دست ها کوچ میکنند... دوباره صدای کسی می آید که دارد زمزمه میکند:
زندگی رسم خوشایندی است
زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ
پرشی دارد اندازه عشق
زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یادمن و تو برود...
پ.ن:
اسکیس سریع با مداد:) زندگی...
ما را در سایت زندگی دنبال می کنید
برچسب : زندگی,زندگی زیباست,زندگی چیست, نویسنده : 2mah-noa بازدید : 39 تاريخ : سه شنبه 9 آذر 1395 ساعت: 16:59